توی خانه جنگ است
جنگ من با خواهر
پشت بالشتش باز
او گرفته سنگر
خرسی ما با اوست
من تک و تنهایم
می خورد گاهی تیر
توی دست و پایم
من تفنگم جاروست
او تفنگش کفگیر
گوله های جوراب
می شود بمب و تیر
ما به هم ساعت ها
تیر می اندازیم
هردو مان در این جنگ
عاقبت می بازیم
شب شد و باز دوباره
پیدا شده ستاره
ماه دوباره تابیده
روز چی شده ؟ خوابیده
تَق تَق تَق ، تَقانه
بابا آمد به خانه
صدای پا شنیدم
از جای خود پریدم
سلام بابا ، بفرما !
خسته نباشی بابا
بوسۀ داغ و لبخند
عطر شکوفه و قند
دو دست گرم و خسته
پاکت و کیف و بسته
سیب و انار ، گلابی
شب شده سبز و آبی